نه اشتباه نکن این یه شعر عاشقونه نیستصور کن یه مرد و با چشمای خیس
نمیخوام نباید تو شعرم به تو جسارت کنمنباید حس عشقو تعبیر به اسارت کنم
شکسته میرم امشب بانو خدا نگه دارتاگر چه میشکنه اون دل سبز و سپیدارت
واسه من که پنجره یه آرزوی مبهم بودولی تو پنجره باشه تموم دیوارت
ببخش منو اگه بوی زخم چرکینمو زجه های کبودم میشه موجب آزارت
دیگه صدای گریه ی بی وقتم نمیشکنهسکوت سرد و پر از انبساط افکارت
خیلی انتظار کشیدم که شاید بیای باز برای بدرقم با اون لباس گلدارت
و دل خوشم کنی با یه دروغ مصلحتی که میشه شاید بازم بیام برای دیدارت
ولی چه فایده که خوابت عجیب سنگین بود صدای خاطره هامون که نکرد بیدارت
میگن روزه گرفتی و دیگه غزل نمینوشیبمونه این آخرین غزلم واسه افطارت
شکسته میرم و خاطرات سبز تو رو به یادگار